سفرهاى سياحتى تجارتى:
سفرهاى تجارتى بخش ديگرى از سياحتهاى مسلمانان در آن دوره بوده است. با گسترش اسلام در شرق و غرب عالم. تجار, مهم ترين وسيله ارتباط فرهنگى و رونق اقتصادى بودند. آنان به شهرهاى گوناگون سفر مى كردند. كالا مى بردند و كالا مى آوردند و به همراه تجارت پيام و فرهنگ دين را به اين و آن سو منتقل مى ساختند.
در ميان ياران امامان, گروه بسيار بزرگى از تاجران بودند كه برخى از آنان افزون بر سفر به بلاد اسلامى به سرزمينهاى مشركان كه در تحت نفوذ دولت اسلامى نيز نبود سفر مى كردند. از جمله آنان حماد سمندرى بود. او از ياران امام صادق بود. و زادگاهش سمندر, از توابع قفقاز و خزر, در نزديكى گنجه كنونى. وى تاجر بود و به سرزمين تركان كه هنوز مسلمان نشده بودند رفت و آمد داشت:
(شريف تفليسى از حماد نقل كرده به امام صادق گفتم:
(من به سرزمين مشركان رفت و آمد دارم. برخى از يارانم به من گفتند: اگر در سرزمين آنان بميرى در قيامت با مشركان بر انگيخته خواهى شد.
امام به من فرمود:
اى حماد: تو در آن سرزمين از ولايت ما سخن به ميان مى آورى.
گفتم: آرى.
فرمود: در سرزمين اسلام نيز آزادانه مى توانى از اهل بيت دفاع كنى.
گفتم:خير.
فرمود: تو اگر در آن ديار بميرى به مانند امتى محشور خواهى شد و نور تو پيشاپيشت حركت خواهد كرد.)
داود رقى, از امام صادق(ع), براى سفر به سرزمين سند, براى رفع مشكلات زندگى با امام صادق مشورت كرد. او از سفر دريايى وحشت داشت كه امام او را تشويق به اين سفر كرد.
شقيق بلخى از هواداران امام كاظم, در آغاز كار داراى ثروت و مكنتى فراوان بود و سفر تجارى بسيار داشت. او كالاهايى را از سرزمين اسلام به بلاد تركان كه هنوز مشرك بودند مى برد.
در اين دوره, تجار نقش بارزى در گسترش اسلام در ميان مشركان ايفا كرده اند. در زمان خلافت معتصم عباسى, بخشى از سرزمين كشمير توسط تجار مسلمان, به اسلام گرويدند.
سيره معصومان در برخورد با جهانگردان
برخورد پيامبر و امامان و نيز رابطه جامعه اسلامى معاصرشان باجهانگردان, بسان رابطه ميزبان با ميهمان بوده است. سواى آن گروه از سياحان كه براى خرابكارى و يا جاسوسى وارد سرزمين اسلامى مى شدند, ساير جهانگردانى كه براى پژوهش و تحقيق در مسائل فرهنگى و اعتقادى و يا كسب دانش و يا گشت وگذار وارد حوزه اسلام مى شدند, در امنيت كامل بوده و در مدت اقامت در سرزمين اسلام سير و سياحت مى كردند.
پيامبر, پيش از مكه با مسافران ديگر سرزمينها برخورد بسيار داشت. مكه پايگاهى بود عبادى و تجارى كه مورد احترام مشركان بود و حتى نصارا نيز بر روى ستونهاى كعبه تصوير مريم و عيسى و ابراهيم را نقش كرده بودند, از اين روى, اين شهر در طول سال, بويژه در ماههاى حرام آكنده از زائران بود. علاوه, مكه بر سر راه تجارت مشرق و درياى مديترانه واقع بود و عراق و شام را به يمن متصل مى ساخت و وسيله ارتباط افريقا و آسيا بود. اين خود مكه را به شهرى سياحتى تبديل كرده بود. پيامبر از اين موقعيت جغرافيايى استفاده مى كرد و به ديدن مسافران مى آمد و با آنان گفت وگو مى كرد. و در اصل يكى از عوامل گسترش اسلام در مناطق دور از مكه وجود همين گردشگران بود. بعيد نيست پيامبر توسط سياحان, از موقعيت مناسب سرزمين حبشه آگاه شده و مسلمانان را براى رهايى از ستم قريش به آن جا فرستاده باشد.
پس از هجرت پيامبر به مدينه, اين شهر شاهد ورود گردشگرانى بود كه براى تحقيق درباره اين دين جديد به مدينه مى آمدند و يا افرادى براى ديدن خويشاوندان عرب و يا يهودى خود, به آن جا آمده و كنجكاوى آنان را وادار به پژوهش در اسلام مى كرد. پيامبر و مسلمانان با آنان رابطه برقرار مى كردند و ويژگيهاى اسلام را برايشان بر مى شمردند. بويژه پس از صلح حديبيه و كاهش تشنّج ميان مكه و مدينه, مدينه شاهد ورود گردشگرانى بود كه براى آگاهى از اسلام به اين شهر مى آمدند. پس از فتح مكه شمار سياحان رو به فزونى نهاد و سيل قبيله هاى عرب براى آگاهى از اين نداى نو, وارد مدينه مى شدند. پيامبر از اين گروههاى اعزامى و گردشگران پذيرايى مى كرد. با ايشان دوستانه به گفت وگو مى نشست و بر سر يك سفره با آنان غذا مى خورد.
گروه اعزامى ترسايان نجران كه براى مذاكرات مذهبى به مدينه آمده بودند, در مسجد جاى يافتند و مراسم عبادى خود را در مسجد به جاى مى آوردند.
و نيز پيامبر, گردشگران ثقيف را كه مشرك بودند و در نظر داشتند پيرامون رابطه مذهبى خود با پيامبر گفت وگو كنند, در مسجد جاى داد. آن حضرت هر شب پس از نماز خفتن در جمع آنان حاضر شده و با ايشان گفت وگو مى كرد. پيامبر به برخى از مسافران و گروههاى اعزامى غير مسلمان را كه در پى دشمنى با مسلمانان نبودند, هديه مى داد و نيز هديه آنان را مى پذيرفت. پيامبر از اكيدر دومة, يكى از بزرگان ترساى عرب, پيش از مسلمانى80 و نيز از يكى از بزرگان مشرك پارس هديه قبول كرده است.
كافران حربى, هنگامى كه جنگ افزار را كنارنهاده و خواهان روابط دوستانه با مسلمانان مى شدند به درخواست آنان ترتيب اثر داده مى شد. اين افراد مى توانستند با رعايت شرايط تأمين و درخواست و ضمانت يكى از مسلمانان براى تحقيق درباره اسلام و يا سير و سياحت وارد سرزمين اسلام شوند و كسى متعرض آنان نمى شد.
ابن عباس روايت مى كند:
(مردى از مشركان از على بن ابى طالب پرسيد: اگر بخواهيم پس از پايان مهلت چهار ماهه [كه در سوره توبه براى مشركان جنگى تعيين گرديده] براى شنيدن كلام خداوند و يا اهداف ديگر, به ديدار پيامبر بياييم آيا كشته مى شويم.
على(ع) فرمود: نه خداوند فرموده است:
(هرگاه يكى از مشركان به تو پناه آورد, پناهش ده تا كلام خدا را بشنود پس او را به مكان امن برسان.)
امام صادق(ع) از جمله سفارشات پيامبر به فرماندهان سپاه خود كه براى نبرد, راهى مناطق جنگى بودند, فرموده است:
(هر مردى از مسلمانان, از هر طبقه و گروه, به يكى از مشركان پناه دهد, او در امان است. پس آن گاه كه سخن خدا را شنيد, اگر مسلمان شد او برادر شماست و اگر به راه خود رفت, از خدا كمك بگيريد و او را به جايگاه امنش برسانيد.)
پس از پيامبر آمد وشد گردشگران به مراكز اسلامى بيش تر شد. سياحان كه بيش تر اهل كتاب بودند براى پژوهش و تحقيق به مدينه مى آمدند و مسلمانان, بويژه امام على با آنان ديدار ودرباره اسلام و ديگر اديان با يكديگر گفت وگو مى كردند.
در يك مورد, جهانگردى يونانى كه پزشك بود به مدينه آمد. او ادعا داشت كه سخنان بنيانگزار اسلام برخاسته از اختلال روانى و بيمارى جسمانى است!
على(ع) با او ملاقات كرد و با برهان علمى سخنان او را باطل ساخت.
پس از آن نيز, سيرت مسلمانان بر اين روش استوار بوده است. بويژه در زمان بنى عباس كه مذاهب و مكتبهاى آزادى بيش ترى داشتند و مباحث كلامى جديدترى مطرح بود, جهانگردان از روم و هند و چين و… وارد سرزمين اسلام مى شدند و با علما و فرهنگيان جامعه ديدار مى كردند. برخى از دانشمندان جهانگرد به خدمت امامان رسيده و علاقه مند بودند اسلام را از ديدگاه خاندان پيامبر بشناسند.
در موردى, در مجلس منصور دوانيقى امام صادق(ع) با جهانگرد هندى كه در پزشكى سر رشته داشت برخورد كرد و درباره مسائل كلامى با او گفت وگو كرد. جهانگرد هندى در پايان ملاقات امام مسلمان شد.
در ماجراى ديگر, امام صادق(ع) با جهانگردى هندى كه منكر وجود خدا بوده و با آن حضرت بسيار مباحثه مى كرده, به هنگامى كه او مشغول تهيه دارويى براى بيمارى بوده, وارد بحث شده و وجود خداوند را از راه دليلهاى عقلى و موضوعاتى كه مورد علاقه و كار آن جهانگرد بوده, ثابت كرده او را مسلمان كرده است. اين گفت وگو به مسأله اهليجيه معروف شد.
بريهه, از ترسايانى بوده كه با گروهى از اهل كتاب براى آشنايى نزديك با اسلام, به مدينه آمده است. او, پس از ديدار و گفت وگو با هشام بن حكم به خدمت امام كاظم(ع) رسيد و پس از گفت وگوهاى بسيار درباره اسلام و پيامبر به اسلام گرويد.
امام رضا(ع) نيز درخراسان با جهانگردان بسيارى كه براى آشنايى با اسلام و يا تبليغ مكتب خود به حوزه اسلام آمده بودند, مانند جاثليق ونسطاص رومى گفت وگو فرموده.)
اين گفت وگو, در انتشار اسلام در خراسان و سرزمينهاى اطراف آن , بسيار موثر بوده است.
بنابر دستور حكومتى زمان هارون, از كسانى كه براى جهانگردى و يا تجارت و… وارد حوزه اسلام مى شدند به نيكويى پذيرايى شده و تنها از تاجران عشر دريافت مى شد.
بيت المقدس از مراكزى بود كه از آغاز مورد توجه همه اديان آسمانى بود و پس از فتح آن به وسيله مسلمانان, مسيحيان در آن باقى ماندند و مراكز عبادت آنان در دستشان باقى ماند و آنان با نگهداشت شرايط ذمّه از حقوقى بسان مسلمانان برخوردار بودند.
علاوه بر يهوديان و مسيحيان داخل سرزمين اسلامى, كه به زيارت بيت المقدس مى رفتند, يهوديان و ترسايان خارج حوزه اسلام نيز, در طول سال به ديدن بيت المقدس مى آمدند و در كمال آزادى زيارت و سياحت مى كردند.
اين سيره تا پيش از جنگهاى صليبى, همچنان ادامه داشته و غيرمسلمانان از بلاد روم و مغرب گروه گروه براى زيارت اماكن مقدسه و يا بازديد از خويشان خود به قدس مى آمده اند. ناصرخسرو در قرنِ پنجم خبر مى دهد:
(و از ديار روم و ديگر بقاع هم ترسايان و جهودان بسيار آن جا روند, به زيارت كليسا و كنشت كه آن جا است.)
در زندگى امامان نيز, گردشگريهاى ثمربخش و سازنده بسيار ديده مى شود و جامعه اسلامى معاصر آنان از سير و سفر براى رشد كمالات انسانى و غنى ساختن فرهنگ جامعه بهره مى بردند. از ياوران امام زمان به عنوان (المرابط السياح)28 مجاهدان جهانگرد ياد شده كه نشانگر آن است كه حكومت جهان و كارگزارى مليتها و هماهنگى فرهنگهايى گوناگون آشنايى عميق با تاريخ و جغرافيا و فرهنگها را ايجاب مى كند و ياران امام با گردش در كرانه هاى جهان خود رابراى خدمت به اسلام آماده مى سازند.
ديدار با علماى ملل ونحل:
در روايتى امام صادق(ع) فرموده است: امام حسن مجتبى در زمان حكومت اميرمؤمنان, به خواهش سلطان روم براى تحقيق پيرامون پاره اى مسائل كلامى ميان اسلام و مسيحيت به روم سفر كرد. امام در اين سياحت پاره اى از عقايد اسلام را براى ترسايان رومى برشمرد. حاكم روم, پيكره هايى از پيامبران و كشورگشايان گذشته بشريت راكه نياكان او به يادگار داشتند, به حضرت نشان داد و خواهان شناسايى آنان شد. امام يكايك آن پيكره ها را شناسايى كرد. اين سفر تاثير بسيارى در نگرش روميان نسبت به اسلام علوى به جاى گذاشت.
امام باقر(ع) نيز در زمانى كه به فرمان هشام بن عبدالملك از مدينه به شام رفت, از فرصتهاى به دست آمده استفاده فراوان برد و در گوشه و كنار آن سرزمين به گشت وگذار پرداخت.
امام باقر به همراه امام صادق(ع) در آن جا به ميان مردم مى رفت و به آنان كه سالها از تماس با خاندان رسالت محروم بودند, آگاهى مى بخشيد.
روزى امام در ميان شاميان نشسته و به پرسشهاى آنان پاسخ مى داد, ديد گروهى از ترسايان به سويى در حركتند.
گفته شد آنان در اين كوهسار دانشمند بزرگى دارند كه ياران حواريون عيسى را درك كرده است و سالى يك بار به پيش او رفته و مشكلات خود را از او مى پرسند.
امام فرمود: بايد به نزد او برويم. سپس حضرت لباسى مانند نصارا پوشيد و سررا با لباس خود پوشاند و به طور ناشناس در ميان ترسايان بر آن عالم مسيحى وارد شد.
آن دانا مرد كه از پيرى ابروانش به روى ديدگانش فرو افتاده بود, درجمع مردم امام را ناآشنا تشخيص داد و پس از آن كه دانست او از ترسايان نيست, پرسشهايى را با امام در ميان گذاشت و پاسخ شنيد.
سپس امام پرسشهايى را از او كرد كه وى در جواب فرو ماند. اين گفت وگو, در روان حقيقت جوى آن پير جهانديده تاثير مثبتى بر جاى گذاشت. به گزارشى به دست امام مسلمان شد.
در دوره بنى عباس, سفر براى مذاكره علمى و ديدار علماى مذاهب و اديان با يكديگر رايج بود. در زمان هارون گروهى از دانشمندان اسلامى براى ديدار و مذاكره مذهبى به يكى از كشورهاى غيرمسلمان سفر كرده اند.